من گیر کردم تو گذشته با تو.
راستش حالا که خوب بش فک میکنم میبینم که من یه آدم افسرده دپرس و تنها نیستم البته شاید تنها باشم ولی غمگین و تو لَک نیستم شاید یه جورایی توهمشو داشتم ، شاید احساس میکردم که میتونه این شکلی باشه! اما اشتباه بود هر چی که بود! شاید تنها مشکل و بدترین مشکل این بود درگیر چیزای بی اهمیت بودم چیزایی که اونا برای من مهم ولی من برای اونا مهم نبودم.
یه اصل مهم تو زندگی اینه که وقتی چیزیو نتونی تغییر بدی باید بذاریش کنار.
تلخ ترین قسمت زندگی یه آدم افسرده اینه که کاملا از بلایی که داره سرش میاد آگاهه اما زانوهاش توان بلند شدن نداره.
به خاطر مشکل سرفه های خشکی که همیشه موقع فصول سرد گرفتارش میشدم رفتم پیش یه فوق تخصص ریه و بعد از معاینه تست ریه و حتی عکس x-Ray به این نتیجه رسید که ریه هیچ مشکلی نداره و نیازی هم به داروی مرتبط نیست و گفت مشکلت از استرسه و علتش تو سرته واسه همینم واسم قرص آسنترا نوشت که خوبه مصرف کن ولی با گوگل کردن به این نتیجه رسیدم که این قرص یه داروی به شدت اعتیاد آوره و هر کی بخوره ترک کردنش سخت میشه و اینکه عوارضشم زیاده و هیچی دیگه کلن بی خیالش شدم، فقط الکی کلی هزینه کردم.
به عنوان یه فَکت همیشه باید بفهمی که کجای نیاز آدما قرار داری و کجا قراره کنار گذاشته بشی تا بتونی بر اساس اون رفتار کنی.
چیزای بی ارزش زیادی تو دنیا هست که نباید بابتش ناراحت شد و وقت تلف کرد یکیشم این.