دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه هر جا نگاه میکنی میبینیش....
دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه هر جا نگاه میکنی میبینیش....
شاید این روزا چیزی که بیشتر از همه نیاز دارم کسیه که باشه و به حرفهام گوش کنه و به دروغم شده بگه که همه چیز خوبه و قراره بهتر بشه کسی که نه ضعفهامو که نقاط قوتمو بگه حتی اگه وجود نداشته باشن ....
یه سری آدما هست وقتی باهاشون آشنا میشی به خودت میگی چجوری تا حالا بدون اونا زندگی میکردی!!!
زمان چیزی رو بهتر نمی کنه بلکه گند میزنه توش و بدترش می کنه................................
گاهی یه اسمهایی رو برای اولین بار تو زندگیت میشنوی که تا قبلش نشنیده بودی! و اون اسمها یجورایی تو فکر و قلبت میشینن، و وقتی اونو از زبون یکی دیگه میشنوی یه لحظه همه چی برات یادآوری میشه!
روزمره سوم تیر:
امروز روز آف خودمو کاملا اختصاص دادم به کارای عقب افتاده و کارهایی که باید انجام می دادم. صبح بعد اینکه از خواب بیدار شدم صورتمو اصلاح کردم و بعدش دوش گرفتم و آماده شدم و رفتم آرایشگاه بعد اون هم به دفتر پلیس +10 رفتم تا کارای تعویض و تمدید گذرنامه رو انجام بدم و بر خلاف همیشه که عکس رو جداگونه تحویل میدادم این بار خودشون همونجا عکس میگرفتن... و کلا این پروسه یه یک ساعتی زمان منو گرفت بعدشم که به خونه رفتم و باقی پروسه نهار و غیره.
عصر هم با دوستی تو یه کافه جالب وسط پارک ملت به اسم " کافه کتاب سایه" قرار داشتم که در نوع خودش خیلی خاص بود و یه ساعتی که اونجا بودیم عالی بود مخصوصا اون طبقه دومش که مثه یه کتابخونه قدیمی بود.
راستی چندتا کار جانبی دیگم که یکیش یهویی پیش اومد رو هم انجام دادم مثه خریدن یه موس بی سم چون موس قبلیم که سیمی بود دیگه عملا به فنا رفته بود و یه ماگ دمنوش و یه سری خرت و پرت دیگه و حسن ختام هم یه لیوان بزرگ آب آلبالو میکس با آب زرشک و بعدشم رفتن به خونه.
پ.ن: کلا تا حالا عادت به این نوع نوشتنها ندارم و اولین باره که اینکارو میکنم ولی فک میکنم به مرور با تکرار لِمِش دستم بیاد و بهتر شه.
پ.ن 2: اگه خوب پیش نرفت کلا کنسل میشه.
مهمه بتونی تنهایی از پس مشکلات و غم و غصه هات بر بیای. اما مهمتر اینه که عادت کنی به اینکه تنهایی از پسشون بر بیای. اینجوری دردش کمتره. کمتر بهت سخت میگذره. خوبیش هم اینه که بود و نبود خیلیا دیگه واست فرقی نداره.
این روزا چیزی که بیشتراز هر چیزی فکرمو مشغول کرده و منتظرم که زودتر زمانش برسه فقط و فقط ثبت نام لاتاریه و بس.
اینکه دوستای زیادی دور و برم نیست یا بهتره بگم چیزی تحت معنی دوست ندارم شاید از بیرون خیلی عجیب باشه و نشون دهنده یه آدم منزوی جامعه ستیز باشه باشه! ولی وقتی میبینم اونایی که کنار گذاشتمشون هیجوقت ارزشش رو نداشتن و نبودشون بهتر از بودنشونه که حتی بعضیاشون مدت زمان طولانی هم تو ذاتشون تغییر ایجاد نکرد!!! به خودم حق میدم دایره دور خودمو کوچیکتر از اون چیزی که باید باشه نگه دارم!! کم اما درست.